حرف ع - ف - ق
|
|
• حرف ع • عاقبتش مثل عاقبت یزید شده است : در آخر عمر ، بدبخت و سیه روزگار شده . • عجله کار شیطان است : در کارها باید صبور و محتاط بود . • عدو شود سبب خیر ، اگر خدا خواهد : با خواست خدا چه بسا که حوادث ناگوار به خیر و صلاح بینجامد . • عقلش پاره سنگ میبرد : دیوانه است . • عقل که نیست جان در عذاب است : نادان راه آسان کارها را نمی داند و خود را به سختی می اندازد . • عقل مردم به چشمشان است : غالب مردم آنچه را که ببینند ، تقلید می کنند . • حرف ف • فردا را که دیده است ؟ : دم را غنیمت شمار و خوش باش . • فردا هم روز خداست : لازم نیست همه کارها را امروز انجام دهید . • فکر نان کن که خربزه آب است : امور سطحی و کم ارزش را رها کن و به مسائل مهم تر بیندیش . • فیلش یاد هندوستان کرده : به یاد گذشته ها و خاطراتش افتاده است . • حرف ق • قافیه تنگ شدن : کار به تنگنا افتادن . • قباله کهنه جایی بودن : از ابتدای کار به همه چیز آن آگاه بودن . • قربان بند کیفتم تا پول داری رفیقتم : وصف حال افرادی است که رفاقتشان به مال و ثروت بسته است . • قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود : با قناعت و صرفه جویی می توان به عزت و توانگری رسید . • قلم در کف دشمن است : آنچه می گوید یا می کند مبتنی بر دشمنی است . • قیمت خون باباش می گوید : خیلی گران می فروشد .
نظرات شما عزیزان:
|
یک شنبه 18 دی 1401برچسب:, |
|
|
|